در برخورد با پلیس, شما می توانید می گویند Spike Lee زندگی من را نجات داد

من مطرح شد یک overprotective و مادر تنها. او او را به آماده شدن من برای این واقعیت که یک مرد سیاه پوست در امری

توسط FARDAALEFBA در 13 تیر 1399

من مطرح شد یک overprotective و مادر تنها. او او را به آماده شدن من برای این واقعیت که یک مرد سیاه پوست در امریکا, اما او همچنین مطمئن شوید که به اجازه دهید من می دانم که هر کس سفید بود یک نژادپرست است. هنوز هم او وحشت زده از یک گروه از مردم: پلیس است. و از مواجهه با آنها.

او به من هشدار داد که پلیس به من درمان متفاوت است چرا که او به عنوان قرار دادن آن روی محبت از "زیبا سیاه پوست, رنگ پوست من". او التماس من هرگز به انجام هر کاری است که خود را افزایش سوء ظن, و, بالاتر از همه, هرگز به رانندگی در شب با یک زن سفید در ماشین. من با سر اشاره کردن سر من. بله, بله, بله. اما من یک نوجوان بود و نه با توجه به گوش دادن. او هشدارهای رفت و در یک گوش و خارج شد دیگر. من فقط او را به طور جدی. آن نود در اوکلاهما و من نادان از جهان اطراف من از آنچه اتفاق افتاده بود در لس آنجلس در سال 1992. به نظر من چیزهایی که تا به حال بدست بهتر است. سپس من تو را دیدم یک اسپایک لی فیلم. و من شروع به درک. این اولین بار بود که از درس های بسیاری از فیلم های او را به من آموخت.

من در حال توسعه را به یک فیلم nerd. من بلعیدم تمام فیلم های کلاسیک من می تواند پس از آن من شروع به نگاه معاصر فیلمسازان. اولین اسپایک لی فیلم دیدم – و من با اولین نگاه اجمالی از تصاویر خود را از خشونت و در غیر این صورت عمیقا مشکل راه هایی است که تعامل پلیس با مردم – بود تب جنگل (1991) در سال 1993. من بیش از حد جوان به درک این همه اما حتی در کلاس هفتم, پیام آمد از طریق. در این درام سیاه و سفید, معمار, بازی های برگزار شده توسط, وسلی اسنایپس می افتد در عشق با یک زن آمریکایی از Bensonhurst, بروکلین, بازی های برگزار شده توسط Annabella Sciorra.

صحنه ای که سوار چه مادر من تا به حال شده است در تلاش برای تدریس به من رخ می دهد در اواخر فیلم. دیدن دو شوخی کشتی در خیابان همسایه فرض کنیم که اسنایپس است آزار خود و با پلیس تماس بگیرید. در آنچه که من آموخته بود و به نوعی مد برای پلیس در لی جهانی نیویورک بهترین نشان می دهد و قرار دادن تفنگ به اسنایپس,' سر. مادر من هشدار در مورد رانندگی به تنهایی با زنان سفید به ذهن آمد. من تا به حال صرفا به فکر او نمی خواهید به از دست دادن پسر خود را به یک زن از نژاد های مختلف, اما همانطور که من به تماشای این فیلم متوجه شدم که جهان را با مهربانی به یک مرد سیاه با سفید زن است. با یک صحنه لی برای من چه مادر من تا به حال شده است در تلاش برای انجام این کار برای سال.

آموزش و پرورش حسن نیت ارائه میدهد از اسپایک لی به پایان نمی وجود دارد. من تو را دیدم در اتوبوس (1996) به عنوان یک دانشجوی سال دوم دبیرستان. این فیلم داستان یک گروه از مردان سیاه و سفید که به یک cross-country, اتوبوس, سفر با حضور میلیون انسان مارس در واشنگتن است. در ناکسویل تنسی آنها کشیده بیش نیست به هر دلیل قانونی اما به سادگی از آنجا که به عنوان سیاه و سفید مردان آنها همیشه اهداف پلیس است. حتی به یکی از آنها تلاش می کند به همین دلیل با افسران – مانند آنها او یک پلیس تنها در بازگشت به خانه در لس آنجلس – آنها را تحت تاثیر قرار. این به من آموخت که حتی یک افسر سیاه امن نیست از پلیس در آمریکا است. به عنوان مادر من شده بود گفت: من هرگز امن در این کشور است. من دوستان سفید ممکن است با کمتر از سن قانونی نوشیدن و یا سیگار کشیدن, اما من تا به حال برای احتیاط بالاتر از سرزنش.

Bill Nunn در 'انجام کار درست' (Moviestore/رکس)

در عین حال آن را تا سال بعد زمانی که من با انجام کار درست (1989) که من در نهایت درک. این فیلم لی شاهکار. به عنوان من تماشا پلیس زندگی را از رادیو Raheem, همه چیز مادر من در تلاش بود به من بگویید ناگهان متبلور. برای من انجام کار درست در زمان پلیس از یک فکری تهدید وجودی یک. پلیس متوجه شدم می تواند کشتن من... و هیچ کس یک کلمه می گویند. من هرگز فکر که آیا Mookie درست با پرتاب یک سطل زباله می تواند از طریق پنجره Sal پیتزا فروشی که صاحب حال مبارزه با Raheem. من درک Mookie درد او غم و اندوه.

این سه اسپایک لی فیلم من آماده برای خود من حادثه با پلیس است. به عنوان من را از طریق یک شهر کوچک در جنوب شهر اوکلاهما در پاییز سال 1998 آنها کشیده من به عنوان آنها انجام داده بود بسیاری از بار قبل. اما این بار آنها گفت: من متناسب با شرح یک مرد آنها به دنبال یک مرد با پوشیدن انجام کهنه و رانندگی یک ماشین سیاه و سفید. ماشین من بود ،

لی فیلم به من آموخته بود آنچه که من نیاز به دانستن آن را از طریق آن روبرو می شوند. من انطباق با پلیس است. من دقیقا گفتند. من نشسته در محدود کردن آنها به عنوان نگاه را از طریق ماشین من. من هر حرکت ناگهانی را ندارد. من گفتم: "آقا" به طوری که من احساس می کنم باید شیر رقص برای آنها. خلاصه من آنچه که من تا به حال برای زنده ماندن. من همچنین گفت: هرگز کسی در مورد آن شب به خصوص مادر من نیست. این بود که من اولین تجربه آسیب زا با پلیس, اما آن را نمی خواهد آخرین.

شما می توانید می گویند که اسپایک لی زندگی من را نجات داد. من آرزو می کنم که Amadou دیللو, اریک گارنر, Tamir برنج Philando کاستیا, Alton, استرلینگ, Atatiana, Jefferson, Breonna تیلور جورج فلوید و Rayshard بروکس می گویند همین است.

© نیویورک تایمز



tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.nettny.im
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن